شنیدن


مشکلات ، سخن گفتن خداوند با ماست . وقتی هیاهوی زندگی گوش ما را پر کرده و صدای آرام را نمی شنویم ،

داد می زنند .

مشکلات ، ما را مجبور می کنند به خداوند گوش دهیم .






سکوت


نزدیک ترین کلمه به خداوند ، سکوت است .

هر چه بیشتر در سکوت فرو رویم ، به او نزدیک تر شده ایم .

برای برقراری سکوت در لایه های ذهن ، به تمرین و ممارست نیاز است .

بزرگترین تمرین ، ایمان به اوست که باعث آرامش می شود .

درک معنی خدا ، درک با خدا بودن ؛ سبب ایمان و آرامش می شود .







آرامش


آرامش ، حالتی ست که به ما می گوید در مسیر درست هستیم یا نه . آرامش ، هدیه ای ست از طرف خدا، به قلب آنانی

که او را یاد می کنند و در او سکنا گزیده اند .

آرامش ، ذهن را تسکین می بخشد و شفا می دهد .

همه ی خواسته ها را ممکن و دست یافتنی می سازد .

سفر روح است به درون منطقه ی خداوند .

ایمان ست و تواضع . پذیرش و حرکت . رفتن و ماندن در قلب خدا .

دورشدن ست از دنیا و نزدیک شدن به خدا .

آرامش یعنی خدا .






کلید استاد


چگونه می توان به ضمیر ناخودآگاه دسترسی پیدا کرد تا بتوانیم محتویّات آن را عوض کنیم ؟‌ محتویّاتی که

دستورالعمل هایی ست برای ذهن و احساسات تا چگونه رفتار کنند و احساس نمایند . چگونه می توان بر این مرکز فرماندهی

 مسلّط شد ؟

تسلّط کامل بر ذهن ناخودآگاه و توانایی تنظیم به دلخواه آن محتاج سال ها ریاضت و کوشش است . تا این توانایی را خودمان

به دست آوریم ، می توانیم از توانایی استاد بهره ببریم و با کمک او در بن بست های ذهن ، راه بگشاییم و به مسیرها و

زندگی های نو برویم . امّا ذهنیّت باید عوض شود . نمی شود به استاد گفت که بیا زندگی مان را عوض کن . این ذهن ماست

که زندگی مان را می سازد . اگر تغییر زندگی می خواهیم ، باید ذهنیّت مان را تغییر دهیم . در این تغییردهی ست که استاد

به ما کمک می کند تا بدون وارد شدن به جزییاّت پیچیده ی ضمیرناخودآگاه ،  بخشی از محتویاتش را که بر اکنونمان مؤثّر

است عوض کنیم تا سر و سامانی نو به زندگی مان بدهیم .

باید از استاد بخواهیم و اجازه ی دسترسی را هم به او بدهیم .






رمزگشایی


رسیدن به ریشه ها ؛ ریشه های تشکیل دهنده ی ذهنیّات و احساسات ما . ریشه هایی که مشکلات ما را آب می دهند .

ریشه هایی که بن بست ها را برای ما به وجود می آورند .

این ریشه ها کجا هستند ؟‌ درون ناخودآگاه . و ناخودآگاه ، جعبه ی سیاه است . رمزگذاری شده و حاوی تمام اطّلاعات در  

مورد ما و احوالاتمان . کارهایی که کرده ایم ، حرف هایی که زده ایم ،  فکرهایی که داشته ایم .

دسترسی به صندوق ناخودآگاه ، احتیاج به رمزگشایی دارد و این یعنی صرف وقت بسیار با خود و غوطه ور شدن در خود و

در حالات خود . دیدن خود .

باید برای خودمان به وجود بیاییم و خودمان را ببینیم تا بتوانیم صندوقچه ی اسرار را بگشاییم .







باز


بازبودن به روی همه ی آدم ها و همه ی اتّفاق ها .

بازبودن ما به اک کمک می کند که زودتر درس هایش را بدهد و شرایط سریع عوض شود . وقتی نمی پذیریم و مقاومت

می کنیم ، انرژی اک ابتدا صرف باز کردن ما می شود تا آماده ی گرفتن درس ها شویم .

این یکی از حالت های پیشرفته ی ذهن می تواند باشد که چلا خودش ، خودش را باز کند ، با تجزیه و تحلیل احساسات

و ذهنیّات تا بفهمد که در این مورد خاصّ چرا بسته است و بتواند با غلبه بر ناخودآگاه ، خودش را باز  کند .

در واقع هم راستای اک حرکت کند تا انرژی مضاعفی تولید شود و وضعیّت موجود سریع تر عوض شود .






لبریز


هر چه  بیشتر از خدا پر شویم ، به برآورده شدن آرزوهایمان نزدیک تر می شویم . لبریز شدن از خدا ، باعث به وجود آمدن

حالاتی در ما می شود که موانع ذهنی و احساسی رسیدن به خواسته ها را برطرف می کند . ما را در سرچشمه ی

اجابت ها و رسیدن ها مستقرّ می کند .

وقتی خودمان را به روی خدا باز می گذاریم ، احساس فروتنی و تسلیم وجودمان را در برمی گیرد و عشقی که از فروتنی در

وجودمان جاری می شود ، عشقی روحانی ست ؛ نه عشقی احساساتی که سرشار از خودخواهی و نافرمانی باشد . و

این عشق به ما کمک می کند که موانع را پشت سر بگذاریم ، موانعی که غرور و خودخواهی در راه رسیدن به خواسته ها

ایجاد می کند .

شاید این که خودمان را به روی خدا باز کنیم ، خیلی کلّی باشد و چلا نداند که دقیقاً باید چه کار کند ؛ اندیشیدن به استاد

و جاری کردن عشق خود به سوی او و غوطه ور شدن در این جریان عشق ، راه حلّ عملی این کار ست .







در عوض


از دو طریق می توان به خواسته ها رسید : راه سخت و راه سخت تر .

راه سخت ، همین راه مردم عادّی ست . با زور و فشار می خواهند به خواسته های شان برسند و راه سخت تر ، راه رهروان

معنوی ست که رسیدن به خواسته ها را بهانه ای می کنند تا تجربیّات معنوی کسب کنند و در راه شان پیش روند .

آدم های عادّی خوبی های شان را می دهند تا به آرزوهای شان برسند . آرامش شان ، راستگویی شان ، وقار و

متانت شان ، ...

و سالکین راه معنوی ، بدی های شان را می دهند تا در عوض خواسته های شان را بگیرند ؛ ترس های شان ، غرور و کبرشان ،

وابستگی و طمع شان ، شهوت و ضعف های شان .

راه دوّم ، راه رسیدن به اصل خواستن است ، نه فقط خود خواسته ، بلکه کشف خواستن یک چیز ، کشف آرزو ، کشف این که

همه ی این ها بهانه بوده تا طفل را به مدرسه بکشاند ، به راه .







خواسته ها


خواستن ، حرکت به وجود می آورد و حرکت باعث رشد می شود و انگیزه ای که خواسته مان در ما به وجود می آورد ،

تشویق مان می کند که عیب های مان را برطرف و خود را بازسازی کنیم .

حرکت در راه رسیدن به خواسته ها را باید با راه معنوی تلفیق کرد تا برآورده شدن آرزوهای مان بهانه ای شود تا به 

وصل های بالای معنوی صعود کنیم .







نهان


اکنکار ، آیینی پنهانی ست ، به دو دلیل : از مزاحمت های اجتماع به دور باشد ، نه فقط به واسطه ی موضعش نسبت به 

مذهب رسمی ؛ آدم ها از مسیرهای جدید بدشان می آید و نسبت به هرکس که اصول زندگی شان را زیرسؤال  ببرد ،

موضع می گیرند .

و دلیل دیگر این که ، تا هرکس نتواند وارد این طریق شود . کسانی وارد شوند که واقعاً اهل این کارند و پیگیری می کنند و

برایشان تفنّن و تفریح نیست .







فشار


فشارها سه دسته اند :

فشار اجتماعی : اجتماع سخت می کوشد که همه ی افرادش را به یک شکل دربیاورد و اگر کسی خواست راهی متفاوت

بپیماید ، مانع او می شود و به هر طریقی که بتواند جلوی او را می گیرد .

فشار مذهبی : مذهب به عنوان یکی از بازوهای اجتماع برای کنترل افراد ، نقش مهمّی در منصرف کردن افراد از ورود به

راه های معنوی دارد ، با ترساندن آن ها از عذاب وعقوبت . و همچنین با تنبیه افراد به جرم خروج از دین . برای همین یکی

از اصول اک ، پنهانی بودن آن ست .

فشار موقعیّت ها  : فشار موقعیّت ها مثل بیماری ، بی پولی ، تنهایی ، ...  از دو ناحیه اعمال می شود : یکی از جانب اک 

برای امتحان چلا و دیگر از جانب کَل برای منصرف کردن چلا .


















کشتی نجات


تحت فشار ، چلا رابطه اش با استاد قطع می شود و سرگردان می شود .

وقتی وضعیّت آرام است ، به تقویت رابطه ی خود با استاد بپردازید تا در مواقع طوفانی ، این کشتی نجات را از دست ندهید .

 







حکمت


هر موقعیّتی که در آن قرار داریم ، از روی حکمتی به وجود آمده است . تلاش برای پیدا کردن این حکمت ، یکی از راه های

تمام شدن وضعیّت هاست . این تلاش هم به سپری شدن موقعیّت ها کمک می کند ، هم به تجربه ی راه معنوی .

گاهی هم نمی توانیم به حکمت موقعیّت ها پی ببریم . امّا همین که بدانیم و درک کنیم که حکمتی در کار است ، به عمق

معنویّت ما می افزاید و راه را برای درک معنوی تر مسائل می گشاید .