احساسات ، قلّابی ست که درون طعمه پنهان شده است .
احساسات ، روح را ضعیف و آگاهی را پریشان می کند ، چون تمرکز از روی درون برداشته می شود و روی موضوعات بیرونی ؛ اشخاص ، اشیاء و مکان ها گذاشته می شود .
روح ، به جای آن که به خود مراجعه کند و از قدرت های خود استفاده کند ، به بیرون متوسّل می شود و انرژی را از منابع دیگر دریافت می کند ، منابعی که انرژی مسموم و مرده می دهند ؛ و
روح
از زندگی و شعف تهی می شود و هر چه بیشتر وابسته به بیرون از خود و انرژی آن می شود ،
روز به روز گرسنه تر می شود ، ضعیف تر ، نحیف تر ؛چون غذای مسموم می خورد .
جز انرژیی که روح از درون خود و همراهی با استاد و راه به دست می آورد ، همه ی انرژی های دیگر مرده و سمّی هستند .
انرژیی که از طریق وابستگی به آدم ها ، اشیاء و مکانی خاصّ به دست می آید ، انرژیی همراه با هزاران بند و قلّاب است که هر چه بیشتر روح را اسیر این جهان و موضوعات اش می کند .
تنها انرژی خالص و بدون آلودگی و وابستگی ، انرژی خود روح است که روح را از همه بی نیاز و به خود متّکی می کند و باعث می شود که روح توان پیمودن راه معنوی را داشته باشد و بتواند همراه استاد حرکت کند .
بدون انرژی خالص روح ، هیچ چلایی به جایی نمی رسد .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر