جهان شخصی (3)


جهانی که روح در آن به سر می برد ، جهان ارزش هاست . همه چیز در آن ارزش خودش را دارد و از معنای وجودی برخوردار است .

امّا جهان ذهن ، جهان مقیاس ها و بالا و پایین ها و با ارزش و کم ارزش و بی ارزش است .

وقتی ذهن بر روح مسلطّ باشد ، جهان خودش را بر جهان روح تحمیل می کند و روح را دچار همان توهمّات ارزشی می کند . و طبق القای ذهن ، روح در برخی زمینه ها خودش را برتر و در برخی کمتر می بیند . خودش را با دیگران مقایسه می کند . در برخی جاها باارزش است و برخی جاها ، کم ارزش و جاهایی هم ، بی ارزش .
حتّا آن ارزشمندی بر مقیاس ذهن هم بی ارزش است ؛ چون بر اساس رقابت و من بهترم ، تو بدتری و مقایسات به دست آمده است .
روح ، نیاز دارد که محیطی داشته باشد که بتواند خودش را در آن پیدا کند و خارج از چارچوب های ذهنی که اساس جامعه را تشکیل می دهد ، خودش را ببیند و بشناسد .

این جاست که جهان شخصی به کار روح می آید ؛ جهانی که او خودش را در آن تنها می بیند ، بی حضور نقّادانه ی جامعه و
می تواند باشد ، آنچه که هست .
این جا روح به ارزش و مقدار واقعی خویش دست می یابد ، نه آن ارزشی که ذهن و به تبع آن ، جامعه به شخص می دهد که بر اساس میزان پول و سواد و زیبایی اندام و طایفه است ، بلکه ارزشی که بر اساس وجود داشتن به دست آمده است ، وجود داشتن روح ؛ بودنش در زندگی ، خلق شدنش . این هاست که روح را ارزشمند می کند و بر این اساس ، بر اساس وجود داشتن ؛
همه ی روح ها ارزشمندند و محترم ؛ هر روحی که در کاينات است .

روحی که به این درک و شناخت از خویش برسد ، خود را از زنجیر داوری و ارزشگذاری جامعه می رهاند و به خود از دید ذهن و اجتماع نمی نگرد و برای خود ارزش قايل می شود ، ارزشی مبتنی بر شناخت و درک وجود خود .

پس ، هر روح به خودی خود ، به واسطه ی وجود داشتن ، محترم و ارزشمند است . این درک ، کمک می کند تا وظیفه ای را که به خاطر آن ، این جا هستیم ، با قدرت بیشتری دنبال کنیم و به سرانجام برسانیم .





هیچ نظری موجود نیست: