برای ورود به راه معنوی ، به چیزی بیش از ذهن احتیاج است ، چیزی بالاتر از ذهن . به تسلیم که درکش برای ذهنِ چون و چراکن
مشکل است و از خصوصیّات روح است . روح دلیلی برای بحث نمی بیند . از منظر روح ، همه چیز پذیرفته شده است . همه ی
اتّفاق ها افتاده است و همه ی امکانات موجود است . برای روح ، نه جایی برای رفتن است ، نه کاری برای انجام دادن . روح در
کانون تمام امکانات است . برای همین روح آرامش دارد . نمی خواهد به چیزی برسد . همه چیز دارد . فقط کافی است که اراده
کند . برعکس ذهن که امکانات را با تلاش به دست می آورد . باید زور بزند و تمرکز کند تا به موقعیّت ها دست بیابد .
روح در دارایی به سر می برد و تمام داشتنی ها در اختیارش است ، ولی ذهن در نداری به سر می برد و از نداشتن و کم
داشتن می ترسد و می خواهد که بیشتر وبیشتر به دست بیاورد .
چرا ذهن چنین است ؟
روح برای ذهن حکم چشم را دارد . ذهن جداشده از روح ، کور است . نمی بیند و نمی شنود ، چون روح گوش او نیز هست .
ذهنی که نمی بیند و نمی شنود ، نمی تواند دارایی های جهان را ببیند . نمی تواند صدای جاری بودن برکت را در جهان
بشنود . ذهن بدون روح یک جسم بی جان است ، ماشینی است که دفترچه ی راهنمایش گم شده است و برای خودش کار
می کند . کسی نیست که عیب هایش را ببیند و تعمیرش کند و طرز کار با آن را بلد باشد .
فقط روح می تواند از این ابزار به درستی و برای منظوری که درست شده ، استفاده کند .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر