استوار


صحبت از تجربه و آگاهی اولیّه شد ، این جا با دو مثال موضوع روشن تر می شود.

در مراکز نظامی بسته به معیارهایشان به نیروهای تازه وارد درجه می دهند . یکی با درجه ی گروهبانی وارد می شود ، یکی

ستوانی و یکی هم از همان اوّل سرهنگ است . آن ها معیارهای خودشان را دارند که درجه ی ورودی را مشخّص می کند . در 

راه معنوی نیز چنین است . سالکین تازه وارد ، بر اساس معیارهایی آگاهی اوّلیه شان تعیین شده است ، کمتر و بیشتر .  یکی

با آگاهی استادی وارد می شود .

این بخش از بحث مدّنظر است که یک استواری که بیست سال خدمت کرده ، بیست سال تجربه ی نظامی گری دارد ، از ستوان

جوانی که تازه وارد است ، کارآمدتر است و مورداطمینان تر . هر چند که به دلیل درجه باید به ستوان جوان احترام بگذارد .

استوار مسنّ ، بیست سال با نظامش همراه بوده ، در هر شرایطی ، خدمت اش را ترک نکرده و سلسله مراتب را رعایت نموده .

نیرو به این شخص اطمینان دارد و اگر جایی هم استوار باسابقه زیر دست ستوان جوان خدمت کند ، این تجربه ی استوار است

که کار را پیش می برد .

و ، یکی با مدرک دکترای عمومی از دانشکده بیرون می آید و در محلّه ی شلوغی مشغول کار می شود و هر روز صد نفر را

معاینه می کند و برایشان نسخه می نویسد . پس از بیست سال ، از متخصّص جوانی بیشتر اعتبار دارد و مورد اطمینان مردم

است و برای هر بیماری به او مراجعه می کنند و اگر او لازم دید ، آن ها را پیش متخصّص می فرستد .

در نظام اکنکار نیز ، ماهانتا کار را به چلایی می سپارد که با تجربه است و وفاداریش به راه و به استاد را ثابت کرده .  به چلای

تازه واردی ؛ هر چند با آگاهی بالاتر کاری سپرده نمی شود . چون کاری نمی تواند بکند . هنوز راه را نشناخته ، هنوز برخورد با

دیگر چلاها و با استاد و با مردم عادّی را فرا نگرفته . هر چند که به دلیل بالاتر بودن سطح آگاهی ، با استاد در سطح بالاتری

رابطه برقرارمی کند و مفاهیمی منتقل می شود که امکان ندارد در سطوح پایین تر گفته شود . این جا فقط بحث تجربه مدّ نظر

است و اثبات اهل راه بودن . حتّا عشق به استاد هم در سپردن وظایف معنوی مؤثّر است .

همانگونه که دکترها دوره های بازآموزی و آشنایی با تازه های پزشکی را دارند ، سالکین طریقت نیز با مطالعه ی کتب معنوی

و انجام مراقبه ها و گفتگو با هم مسلکان ، به تجربه ی خویش می افزایند .







هیچ نظری موجود نیست: