برعکس


خصوصیّات ذهن و کلاً خصوصیّات هر کدام از کالبدها برای این به وجود آمده که به روح برای زندگی در طبقات پایین کمک کنند

و همچنین طوری طرّاحی شده اند که ابزار لازم برای بازگشت روح به خانه را برایش فراهم آورند . هر کدام از کالبدهای ذهن ،

احساس وجسم نقشی در این میان دارند .

ذهن که نزدیکترین طبقه به روح است ، مشخّص است که معنوی تر از دو کالبد احساس  و جسم است و نقشش بیشتر

معنوی ست و به منظور بازگشت روح طرّاحی شده . به خاطر همین ، تا وقتی روح به بیداری  نرسیده  و کنترل ذهن را برای

بازگشت در دست نگرفته ، ذهن بیشترین خرابکاری را در بنای وجود انجام می دهد .

ذهن در خاموشی روح  ، به خاطر قدرت هایش ، خود به خود فرمانده می شود و چون از روز اوّل برای فرماندهی طرّاحی

نشده ، طرّاحی شده تا در خدمت فرمانده باشد ، و ذاتاً خدمتگزار است تا سرور ،  وجود را به نابودی می کشاند و هر کدام  

از ویژگی هایی که قرار بوده به روح کمک کند ، حالا برعکس عمل می کند و کار به جایی می کشد که روح به زنجیر کشیده

می شود ، یعنی فرمانده ی وجود . اینقدر از عملکرد اوّلیه ی خود دور می افتند .

 ذهن با ایجاد کارما ، رنج و مرارت برای روح  به وجود می آورد و او را بیشتر در فیزیک نگه می دارد و اتّفاقاً همین رنج و

سختی های به وجود آمده توسّط این نوکر است که سرانجام  ارباب را مجبور می کند از جای برخیزد و دست به کاری زند تا

غصّه سرآید .







هیچ نظری موجود نیست: