مبارزه ی اصلی روح در راه معنوی با ذهن است و تلاش برای بازپس گیری کنترل وجود از او . و طیّ این تلاش ، روح
متوجّه حقایق اصلی راه معنوی می شود . حقایقی که در تلاش برای کنترل غرایز حیوانی جسم یا جمع و جور کردن
احساسات پریشان ، بدان دست نمی یابد . فقط در حین پس گیری کنترل از ذهن است که روح مجبور می شود تا
عمیق ترین نقاط وجودش فرو برود و اصلی ترین قدرت های خویش را بیدار کند تا بتواند عمیق ترین باورهای ذهن را
درهم بشکند و وجود جدیدی بنا کند . باورهایی که تا قبل از آن فکر می کرده دائمی هستند ، ولی با پیش رفتن در
راه معنوی ، می بیند که دارد از دستشان می دهد و دیگر اعتقادی بهشان ندارد . مثلاً علاقه به موضوعی ، هر موضوعی ؛
پس ازمدتّی شخص متوجّه می شود که آن ارزش قبل را برایش ندارد و این در نتیجه ی بزرگ شدن در راه معنوی است که
مسیری را که آدم های دیگر در طیّ چند تناسخ می روند ، سالک راه معنوی گاه در چند ماه طیّ می کند و بزرگ می شود
و دنیایش نو به نو می شود ، چون خودش دارد پیوسته پیش می رود و کفش های دیروز دیگر به درد امروزش نمی خورد و
مجبورمی شود از کفش های بزرگ تر استفاده کند ، برای قدم های بزرگ تر . همین است که چلا ، خودش نیز پس از چند
سال ، خود سابقش را نمی شناسد و چنان عوض شده که باورش برای خودش نیز مشکل است و علاقه مندی هایی که
زمانی فکر می کرده همه ی زندگی اش هستند ، حالا بازی های کودکانه ای بیش به نظر نمی رسند و این معجزه ی راه
معنوی است که روح را قادر می سازد دائم دنیاهای ذهنش را خراب کند و شخصیّت نویی بسازد ، متناسب با مسیر . و
البتّه دنیاهای قدیمی تر ، گاه به قدمت چندین تناسخ ، زمان ، انرژی و آگاهی بیشتری می طلبد برای خراب شدن و دنیای
جدیدی جایگزین ساختن . و روح تا وقتی نیاز دارد ، دنیای تازه ای با ذهن می سازد و روزی می رسد که دیگر نیازی به این
کار نیست و او برای همیشه در جهان روح ساکن می شود ، جهانی که سازنده اش سوگماد بوده است .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر