ذهن چه امکاناتی دارد و روح چگونه از این امکانات برای بازگشت به طبقه ی روح استفاده می کند ؟
از اصلی ترین امکانات این ابزار فوق العاده و شاید اصلی ترین علّتی که باعث شده این ابزار را برای روح قرار دهند ، این
است که ذهن سازنده است . ذهن می تواند با توجّه به مشاهداتش ، جهانی نو بسازد. جهانی که مصالحش را از
مشاهدات قبلی اش آورده و با سرهم کردن آنها ، جهانی تکراری امّا نو می سازد . تکراری چون که همان مصالح همیشگی
است و نو از این بابت که مخلوق جدیدی ساخته شده که با قبلی ها در ساختار فرق می کند . این خصوصیّت را به خوبی
می توان در کار هنرمندان دید . هنرمندان ؛ چه نویسنده ، چه فیلمساز و دیگر هنرها، براساس مشاهدات خویش ، هنر
خویش را می سازند . برای همین یک سری داستان تکراری که در واقع همین اتّفاقات زندگی آدم هاست ، در داستان ها
و فیلم ها تکرار می شود و تنها فرقی که با هم می کنند ، نوع چینش و پردازش و در واقع نحوه ی روایت این داستان های
تکراری است که نویسندگان و فیلمسازان را از هم متمایز می کند . مصالح کار همه شان یکی ست : همین اجتماع و همین
آدم ها و زندگی هایشان .
این کار ذهن است . حالا این خصوصیّت تدوین دوباره ی واقعیّت به چه کار روح می آید ؟ روح ، وقتی که کنترل ذهن را در
دست گرفت ، می تواند این خصوصیّت را چنین به کار گیرد که با مصالحی که خود برای ذهن فراهم می آورد ، نه مصالح
جمع آوری شده توسّط ذهن از کوچه و بازار ، بلکه مصالحی که از طبقات بالا می آورد ، مسیر بازگشت خویش را به جهانی
که دارد به آن برمی گردد ، بسازد .
روح مثل مهندس معماری می شود که نقشه می کشد و طرح را آماده می کند و ذهن بنّا و عمله ای است که بر اساس
این نقشه ، بنا را می سازد .
و البتّه این وقتی ست که روح ، ذهن را به کار گرفته باشد و از این قدرتش در جهت درست استفاده کند ، وگرنه خود ذهن
دائماً بناهای بی ارزش می سازد و خراب می کند و تاوان این کارش را هم با کارما پس می دهد .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر